چهارشنبهسوری

چهارشنبهسوری یکی از جشنهای ایرانی است که از غروب آخرین سهشنبه ی ماه اسفند، تا پس از نیمهشب تا آخرین چهارشنبه ی سال، برگزار میشود و برافروختن و پریدن از روی آتش مشخصهٔ اصلی آن است. این جشن، نخستین جشن از مجموعهٔ جشنها و مناسبتهای نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر، بهصورت جمعی در فضای باز برگزار میشود.[۳]
واژهشناسی
سور در زبان کوردی ولری بمعنای قرمز و ری بمعنای رو یا صورت است با پریدن ازروی آتش و گفتن سرخی تو از من و زردی من از تو آرزوی سلامت وقوت در سال پیش رو دارند برخی از پژوهشگران، واژه «چهار» یا چار از چهار عنصر سازنده جهان یعنی «خاک» عنصر سازنده موجودات و «آب»عنصر حیات و «باد» عنصر حرکت یا دینامیک ذره تا «آتش» که مرحله آخر از رنگ سرخ تا سپید رنگ خدایان مهر واژهٔ «سور» در ترکیب «چهارشنبهسوری» را بهمعنای «جشن» میدانند،سور از ریشه شر و شور(شر یعنی سلامتی و شادی روح و جسم) در پارسی س و ش در زمانهای جابجا شده است لذا معنای آن یه شادی سلامتی عشق و فعالیت اجتمایی است در حالی که برخی دیگر از پژوهشگران واژهٔ «سور» را شکل دیگری از واژهٔ «سُرخ» میدانند و آن را برگرفته از سرخی آتش و به عنوان نمادی از سرخی چهره و سلامتی فرد به حساب میآورند. برخی شواهد و قراین موجود، مانند رواج تلفظ چارشمبه سُرخی در شهر اصفهان و استفاده از واژهٔ سور بهجای سرخ در بسیاری از گویشهای رایج در فلات ایران، صحت دیدگاه دوم را تقویت مینماید؛ شایان ذکر است دو واژهٔ سور و سُهر، که از نظر تلفظ شباهت زیادی به واژهٔ سرخ دارند، در گویشهای پشتو، لری، بختیاری و کردی به معنای سرخ به کار میروند، مانند گل سوری بهمعنای گل سرخ یا سُهروَرد به معنای سنگ سرخ. این آیین به مذهب فراگیر ایرانی مهری که تا زمان ساسانی مذهب 80درصدی ایرانیان بوده و با آمدن ساسانیان که خود موبد زرتشتی بودند. این مذهب باستانی فراگیر از هند ،ایران و اروپا بود و متأسفانه در ایران ممنوع شد و حتی مراسم مخفیانه سخت انجام میگرفت برعکس زرتشتیان که آتش را ناآگاهانه مقدس میدانند اما در این آیین که توسط روحانیون مغان یا مگ تدریس میشد آتش سمبل حرکت ذره به جوهری است. این مذهب که ریشه عرفانی کامل و دقیقی دارد.لذا آتش سمبل چند گانه مراحل عرفان از انسان به عنوان عنصر خاک تا رسیدن به دینامیک (حرکت) و رسیدن به رنگ های آتش از زیر مجوعه سرخ تا رسیدن به زرد طلایی که که رنگ خدای میترا است. ا[۴]
نامهای محلی این جشن عبارتند از: گول چارشَمبه[پ ۱] (اردبیل)، گوله-گوله چارشمبه[پ ۲] (گیلان)، کوله چوارشمبه[پ ۳] (کردستان)، چوارشمبه-کولی[پ ۴] (غروه)، و چارشمبه-سُرخی[پ ۵] (اصفهان).[۵]
آیینهای محلی
اَفروختن آتش در معابر و خانهها، فالگوشی، اسپند دود کردن، نمک گرد سر گرداندن. در موقع اسفند دودکردن و نمک گردانیدن، وردهای مخصوصی وجود دارد که زنان میخوانند. در گذشته قلمرو چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ بودهاست و در آنجا توپ کهنهای است، که مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت میخواهند.[۲۸] زنان در گذشته در حمامی که آب آن از رودخانه سعدیه میآمد در این روز استحمام میکردهاند. (به جهت رفع بلاها و گشوده شدن بخت دختران)
در شهرهای کردنشین ایران، در عصر این روز آتش بر بالای کوهها افروخته میشود و دختران و پسران کرد دور آتش حلقه زده و دست به دست هم با خواندن آوازها و سرودهای ملی و باستانی خود، رقص کردی را اجرا میکنند و این روز را به رسم نیاکان خود پاس میدارند.[۲۹]
افروختن آتش در معابر، کوزه شکستن، فالگوشی، گرهگشایی و غیره کاملاً متداول است و تمام آن آدابی که در تهران معمول است در قزوین و اصفهان نیز رواج دارد.[۳۰] قزوینیها در این شب دختران دم بخت را با جارو از خانه بیرون میرانند تا بختشان در سال جدید باز شود. همچنین مردم این شهر در این شب بیشتر اشکنه میخورند.
مراسم قاشق زنی و شبنشینی و دور همی و آجیل خوردن و قصه گویی در قزوین رواج دارد.
آتشبازی و گرهگشایی از قدیم معمول بودهاست. آتش افروختن در این اواخر متداول شدهاست. در گذشته به جای آتش افروختن و پریدن از روی آن صبح روز چهارشنبه کودکان و جوانان از روی آب روان پریده و جمله «آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه» را میگفتند. آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمیشود اگر دوست یا مهمان و تازهواردی داشته باشند باید حتماً شب چهارشنبهسوری خوانچهای از آجیل خام و میوه خشک برای او بفرستند.
در تبریز آبپاشی از بام خانهها بر سر عابرین نیز رایج است که از آداب دوران ساسانیان بوده و هنوز در میان ارمنیان و زرتشتیان ایران معمول است که در یکی از جشنهای خود بر یکدیگر آب میریزند.[۲۸]
در اهواز نیز مانند بیشتر نقاط ایران در آخرین سهشنبه شب سال برگزار میشود. این مراسم معمولاً با حوادثی نظیر آتشسوزی و آسیبدیدگیهای جسمی نیز همراه است.[۳۱] این مراسم بیشتر در زیتون کارمندی و کارگری، کیانپارس، شهرک نفت و طالقانی، شرکتکنندگان بیشتری دارد و به همین خاطر معمولاً در مسیرهای منتهی به این نواحی محدودیتهای ترافیکی چند ساعته در نظر گرفته میشود.[۳۲] از دیگر آئینهای چهارشنبه سوری که در اهواز اجرا میشود مراسم قاشقزنی میباشد که بیشتر کودکان به آن میپردازند.[۳۳]
در لرستان این مراسم مانند دیگر مناطق ایران با روشن کردن آتش آغاز شده و روشن کردن آتش در ارتفاعات و غلتاندن آن به کمک وسیلههایی به پایین مرسوم است، و بیشتر با درست کردن کومههای آتش زنها و مردها یک در میان از روی آن میپرند.

ایرانیان در شب چهارشنبه سوری گاه سه کپه آتش (به نشانه سه پند بزرگ ایرانیان باستان: اندیشه نیک و کردار نیک و گفتار نیک[۳۴]) یا هفت کپه آتش (به نشانه هفت امشاسپندان) فراهم میکنند[۳۵]
در استان خراسان و شهر مشهد و خراسان جنوبی مردم در قدیم در شب چهارشنبه سوری هیزم آتش میزنند. نام این هیزمها عبارت است از چرخه، خار و اسپند. اسپند دود کردن یا اسپند (اسفنج) به داخل آتش ریختن از آداب مردم خراسان در تمام جشنها و مناسبتها است. در داخل آتش اسپند نمک میریزند که حالت ترقه و انفجار دارد.[نیازمند منبع]
در خراسان رضوی و شهرهای غرب این استان مانند سبزوار چند رسم دیگر هم هست از جمله انداختن یک گوی بزرگ در آتش. به این ترتیب که با هیزم یک گوی بزرگ درست میکنند و آن را آتش میزنند و از بلندی روی زمین پرتاب میکنند و همزمان میخوانند «غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا». رسم دیگر مراسم علفه (alafeh) است.[۳۶] علفه نام موادی بودهاست که پادشاهان برای پذیرایی از سفیران و همراهان آنان مصرف میکردهاند.[۳۷] این رسم ریشه در عقاید کهن خراسانیان دارد که معتقد بودهاند در چهارشنبه سوری روح مردگان آزاد است و به سوی اقوام خود میآید؛ بنابراین مردم برای خوشامد درگذشتگانشان، حلوا یا نوعی نان روغنی بنام چلپک را با یک کاسه آب روی پشت بام میگذارند. یک نان روغنی دیگر هم در روستاهای سبزوار میپزند و آن را در تمام روستا پخش میکنند و مردم با خوردن آن برای روح درگذشتگان فاتحه میخوانند. البته رسم علفه در اغلب شهرهای خراسان از جمله شیروان هم جاریست. رسم دیگر مردم در غرب خراسان رضوی کوزه شکستن بودهاست. مردم ظرفهای کهنه و کوزههای جرمگرفته را به پشت بام میبردند و میشکستند. البته نوع دیگر این رسم این است که مقداری نمک به نشانه بدبختی و مقداری زغال به نشانه سیاهروزی و مقداری و یک سکه را به نشانه تنگدستی در یک کوزه میریزند و کوزه را به یکی از اعضای خانواده میدهند که از بالای بام به کوچه بیندازد و بگوید: «درد و بلای خنه (خانه) را ریختم در کوچه». این سنت برای دفع بلاها از خانواده اجرا میشود و نشانه امید مردم به خوشبختی و موفقیت در سال آینده است.[۳۸]
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۹/۱۲/۲۶ ساعت 18:13 توسط شهرام عکاشه
|